یادمه که چندین سال پیش که اولین دوست خارجی شده مون برگشته بود وقتی به جای آخ گفتن گفت اُپس من حیرت کرده بودم که مگه میشه آدم اینقدر خارجی بشه که کلمات نا خود آگاهش هم عوض بشه؟ باور نمی کردم خودم هم یه روزروزی هزار بار بگم اًپس.
چند وقت پیش ایمیلی به دستم رسیده بود درباره خصوصیات ایرانیان خارج از کشور یکیش این بود که از کلمات و جملات کوتاه خارجی استفاده می کنند اونم با تلفظ و لهجه اما اگه یکمی بیشتر حرف بزنند میشه انگلیسی با لهجه ی فارسی به خودم فکر کردم। دیدم اونور قضیه بودم به نظرم بی معنی بود که کسی کلمه ی انگلیسی زودتر از کلمه ی فارسی به ذهنش برسه حالا می دونم که چقدر سخته که آدم فضای فکرکردنش را عوض کنه و اینقدر تمرین کنه که کلمات انگیسی را راحت پیدا کنه و وسط حرف زدن تپق نزنه حالا اگه کسی به این مرحله رسید و فارسی حرف زدنش همونقدر روون و خوب باقی موند خیلی هنرمنده.
چند وقت پیش ایمیلی به دستم رسیده بود درباره خصوصیات ایرانیان خارج از کشور یکیش این بود که از کلمات و جملات کوتاه خارجی استفاده می کنند اونم با تلفظ و لهجه اما اگه یکمی بیشتر حرف بزنند میشه انگلیسی با لهجه ی فارسی به خودم فکر کردم। دیدم اونور قضیه بودم به نظرم بی معنی بود که کسی کلمه ی انگلیسی زودتر از کلمه ی فارسی به ذهنش برسه حالا می دونم که چقدر سخته که آدم فضای فکرکردنش را عوض کنه و اینقدر تمرین کنه که کلمات انگیسی را راحت پیدا کنه و وسط حرف زدن تپق نزنه حالا اگه کسی به این مرحله رسید و فارسی حرف زدنش همونقدر روون و خوب باقی موند خیلی هنرمنده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر