۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

ابی و من

توی راه ابی می خوند:
"کی اشکاتو پاک می کنه، شبا که غصه داری
دست رو موهات کی می کشه، وقتی منو نداری..."


و من یاد 20 سالگی می افتم و بعد تمام یاد تمام لحظه هایی که با این آهنگ خوندم و گریستم و هزار صحنه برام زنده میشه. انگار کل احساسات 15 تا 25 سالگی توی یه فیلم کوتاه از من عبور می کنند. به خودم میگم:
خره، نمی فهمدی باید بگی گور باباش، چه غصه ای؟ چه گریه ای؟ آخه تو 15-25 سالگی چه غصه ای داشتی که تازه به جای اینکه غصه تو بخوری، غصه ی نبودن اون که می خواستی دست بکشه رو موهات را می خوردی؟

هی..هی.. امان از جوونی..

هیچ نظری موجود نیست: