توی راه ابی می خوند:
"کی اشکاتو پاک می کنه، شبا که غصه داری
دست رو موهات کی می کشه، وقتی منو نداری..."
و من یاد 20 سالگی می افتم و بعد تمام یاد تمام لحظه هایی که با این آهنگ خوندم و گریستم و هزار صحنه برام زنده میشه. انگار کل احساسات 15 تا 25 سالگی توی یه فیلم کوتاه از من عبور می کنند. به خودم میگم:
خره، نمی فهمدی باید بگی گور باباش، چه غصه ای؟ چه گریه ای؟ آخه تو 15-25 سالگی چه غصه ای داشتی که تازه به جای اینکه غصه تو بخوری، غصه ی نبودن اون که می خواستی دست بکشه رو موهات را می خوردی؟
هی..هی.. امان از جوونی..
"کی اشکاتو پاک می کنه، شبا که غصه داری
دست رو موهات کی می کشه، وقتی منو نداری..."
و من یاد 20 سالگی می افتم و بعد تمام یاد تمام لحظه هایی که با این آهنگ خوندم و گریستم و هزار صحنه برام زنده میشه. انگار کل احساسات 15 تا 25 سالگی توی یه فیلم کوتاه از من عبور می کنند. به خودم میگم:
خره، نمی فهمدی باید بگی گور باباش، چه غصه ای؟ چه گریه ای؟ آخه تو 15-25 سالگی چه غصه ای داشتی که تازه به جای اینکه غصه تو بخوری، غصه ی نبودن اون که می خواستی دست بکشه رو موهات را می خوردی؟
هی..هی.. امان از جوونی..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر