۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

گزارش روزانه


1- یه حکایتی بود از یه دانشجویی که میره پیش استادش و میگه من توی این 4 سال چیزی یاد نگرفتم. استاد بهش یه مقاله می ده و می گه این را بخون بعد بیا تا صحبت کنیم. وقتی دانشجو بعد از چند روز برمی گرده، استاد ازش می پرسه چیزی از مقاله فهمیدی؟ دانشجو قسمت هایی که فهمیده بوده را توضیح می ده. استاد بهش میگه که این همون قابلیته که قرار بوده دانشجو بهش برسه. حالا منم دارم به چنین حسی می رسم. خوشحالم.

2-
درس خواندن درسرو صدای تریا از درس خواندن در کتابخوانه و خانه کاراتر است، سر و صدای محیط مرا بیدار نگه می دارد، تماشای آدمهای رنگارنگ و بوی قهوه فضای خوشایندی فراهم می کند که صندلی هایش میخ ندارند!

3- غر زدن کاملا بی معنی است وقتی خودت انتخاب کردی که اینجا باشی.

هیچ نظری موجود نیست: