۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

اسفندانه

آسمون ابری اما باز. خنکی دلچسب. یه روز باد، یه روز بارون، یه روز آفتاب. هوا هوای تغییره. اسفند رو دوست دارم. بوی بهار رو. آسمون باز رو. و نوید بهار رو. قدم زدن در هوای خنک بامدادی رو.

 مادرم می گوید باد درختها را از خواب بیدارمی کند. تعبیر مادرم را دوست دارم.انگار پسر بچه ی لجوجی که خود را به خواب زده و مادر تکانش می دهد. به درخت بید فکر می کنم که زودتر از همه بیدار می شود،  بید دم سی و سه پل که محل قرارهای ما بود، و بید های کنار پل فردوسی. دلم شلوغی قبل عید می خواهد و قدم زدن صبحگاهی کنار زاینده رود. دلتنگ نیستم. لطافت خاطرات مانند نسیمی نرم نوازشم می کند. لبخند می زنم. عطر شب بو پرم می کند. می خواهم بنفشه و لادن بکارم.

هیچ نظری موجود نیست: