۱۳۹۱ خرداد ۵, جمعه

سوالها توی ذهنم شناورن، بی جواب ها و هنوز جواب نگرفته ها. این چه می شود؟ آن چه می شود؟ کم کم روز می گذرد و نگرانی برای کارهای انجام نداده جایگزین نگرانی های صبحگاهی می شود.
انگار که ماشین لباسشویی قورت داده ام و فقط لباسها عوض می شوند، شستشوتمام نمی شود.

هیچ نظری موجود نیست: