۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

امتحان زده

وقت کمی تا امتحان مونده. الان جمعه عصره و من ازتصور حجم کارهای باقیمانده سرم گیج میره. دیروز رسما کم آورده بودم. دیگه نمی کشیدم. امروز بهترم اما سرعت پیشرفتم سرعت مورچه است و هر چه به امتحان نزدیک تر میشیم کندتر میشم
ماشین بیچاره شده کتابخونه ی متحرک من! از بس چیز میز! توش چپوندم. دیگه حتی کیفم را با خودم تو خونه نمی آورم بس که وسایلم زیاده. جرثقیل ارزون سراغ ندارین؟
کم و بیش از تلاشم راضیم. دیگه امید به خدا :)

هیچ نظری موجود نیست: